محل تبلیغات شما

بله.من خواب را به همه چیز.تقریبا هر کاری ترجیح داده ام.
نه به خاطر این که در خواب از حدود امکان خارج می شوم.
و نه به خاطر این که در خواب هایم از دنیایی که دوست ندارم به جایی دیگر,هر جا, می روم و از مشکلات روزمره ام رها می شوم.
اگر بخواهم راستش را بگویم چون خواب برادر مرگ است.
و هر وقت که انرژیم برای تحمل این دنیا تمام می شود و مستهلک و خسته ام -که این روزها زیاد پیش می آید- سرم را روی بالش می گذارم,آرزو می کنم که کاش نبودم و چشمانم را می بندم:

"کارهایی بود که زمانی من رو به هیجان می آورد.یادم می آید.
چیزهایی بود که زمانی به من میل زندگی می داد.یادم می آید.
منی بودم که زمانی رویایی داشتم.یادم می آید."
و اکنون چه مانده؟
هیچ.
بیهوده مثل استارتی که بر ماشین خراب مانده در بیابان زده می شود و با هر تلاش ناامید تر از نجات.
چشمانم را می بندم.
و به خواب می روم.

36."مرا داستایوسکی بخوان"

35."That poor girl has lost her way"

33."بذار برات از معشوقه ام بگم فیت"

خواب ,آید ,زمانی ,ام ,خسته ,یادم ,می آید ,یادم می ,که زمانی ,در خواب ,که در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وطن سروده های کودکانه